بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
فاضل نظری
بدنیا و زندگی بسیار علاقه مند باش و آنرا دوست بدار، با باد به رقص در آیید! در زیر باران برقصید!
با درختان برقص در آیید تا دریابید که دین فقط آن نوشته های کتاب مقدس نیست،
بلکه در سر تا سر هستی گسترده شده است. دین چیزی مرده و بی روح نیست بلکه بسیار سر زنده است
و تو برای تماس با آن باید سر زنده باشی. آنگاه که شادی تو به اوج خود برسد، با هستی تماس می یابی
ااگر تنهاترین باشم،صدای آخرین باشم،اگربی سایه و خسته،اگر بی سرزمین باشم،
اگر از گریه حلقاویز،اگر آواره ی پاییز،یا مثل یک درخت بید بشم از بی کسی لبریز
توقلبم غم نمیکارم....مثه بارون نمیبارم...آخه خوشبخت ترینم من.
چون توکل به خدایم دارم .
دوستان چه بی وفایند !
هر از گاهی سری به وبلاگهایم میزنم اما نظری از دوست در مورد مطالب در یافت نمکنم
که بقول معروف باعث بشه مطالب جدیدتری را در وبم قرار بدهم خوب اینهم یکی از بی وفا بودن روزگار است
چه میشه کرد اینهم نیز بگذرد ....
شب پشت پنجره،تب مهتاب،یک اتاق
در یک نگاه،چشم پر از آب،یک اتاق
این واژه های گنگ غزل نیست،مبهم است
یک دم بیا به "کوچه ی مهتابِ" یک اتاق...
رقص قلم،صدای ورق،بیت سومین
عطر هزار خاطره ی ناب،یک اتاق...
"آن خاطرات گم شده در پشت لحظه ها
خاموش چون تصور یک قاب"...یک اتاق
شعرم نشد تمام...چه ناقص...بدون تو
در یک نگاه چشم پر از آب،یک اتاق...
از هَمیــن جـــا آغـــاز مــی شــوم!
از کِنـــار همیــن ردِپــــاهـــایـی کــِـه بــرنگشتـــه اند...
مَگــــر چقــدر مـی شــود ســاعـت را،
بــــرای نــیامَــدن « کســی » عَقــــب کشیـــد...!
رویاهای به ثمر رسیده چقدر زیبا و دلنشینند حتی گذر از کنار آنها به وجود انسان عزت می بخشه انسان احساس میکنه هست و میتواند باشد رویاهای من خیلی زیبا هستند یک به یک زیباتر و دلنشین تر تا حد زیبائی بهشت خدائی مرا با خود میبرند یک رویا ، یک پرواز تا اوج هستی و تا ابد بودن واقعا رویاها خیلی زیبا هستند میشود به آنها برسم اما ؟
از پی رنجش عاشق گره ابرو چیست
می تواند صف مژگان تو چون شانه شود
غیر ابروی چو محراب تو زان نرگس مست
هیچ مسجد نشنیدیم که میخانه شود
صاحب حوصله را خوار و سبک نتوان کرد
خُم مِی فرض محالست که پیمانه شود
به مناسبت روز بزرگداشت حافظ:
این نیز بگذرد....مثل همه ی اتفاقات خوب و بد زندگی...مثل همه دوست داشتنها که در ته صندوق خاک خورده زمان مخفی شد و گردی از فراموشی پوشاندش....این نیز بگذرد....مثل همه اشکهایی که در انزوا ریخته شد و هیچ کس نفهمیدشان....این نیز بگذرد مثل همه بغض هایی که بی پروا گره کور خوردند و هیچ دست مهربانی هرگز بازشان نکرد....این نیز بگذرد مثل گذر تلخ ثانیه ثانیه های تنهایی و بیقراری و دلتنگی ین نیز بگذرد مثل زندگی...
.: Weblog Themes By Pichak :.